7 Temmuz 2011 Perşembe



به درک راه نـبرديم به اكــسيژن آب
برق از پولک ما رفــت كه رفــت
ولی آن نور درشــت ، عكس آن ميخك قرمز در آب
چشــم ما بود ، روزنی بود به اقــرار بهشـــت
تو اگــر در تپـش باغ خــدا را ديــدی ، همــت كـن
و بــگو ماهی ها ، حوضشــان بـــی آب اســـت..