18 Nisan 2007 Çarşamba

زلف بر باد مده....

مدت ها بود که کليپ موسيقی دلچسبی را نديده بودم تا هفته گذشته که اين کار را نشانم داد. به چندين دليل از شنيدن موسيقی ساده اين کار و نوع روايت تازه ای که از شعر حافظ به آدم می دهد٬ لذت می برم.
نوع خواندن شعر آدم را ياد روايت های زيبای شاملو از شعر حافظ می اندازد. روايت هايی ساده و امروزی٬ روايت هايی که می توان آنها را حس کرد٬ لمس کرد٬ بدور از آن که خواسته باشی تا لفافه های عجيب و غريب برای شعر حافظ درست کرده باشی.
روايتی از خواندن حافظ که به همان اندازه تصنيف خوانی های شجريان٬ انسان را محظوظ از شنيدن شعر می کند. گيرم که اين بار به جای آنکه ياد مينياتورهای رنگارنگ و کم رنگ شده کتاب های حافظ افتاده باشی٬ کوچه های باران خورده تهران را می توانی پيش چشم مجسم کنی و ببينی که حافظ هم زمان با تو در آنها قدم می زند. همان حسی که هميشه از شنيدن شعر حافظ با صدا و روايت شاملو به من دست داده است.
حافظی از جنس زمان من و ما. (شنيدم که عباس کيارستمی هم روايتی هايکو وار از حافظ خوانده٬ گرچه که هيچ وقت از ديدن آخرين کارهای سينمايی کيارستمی لذت نبرده ام اما دوست دارم که آن را از نزديک ديده و بخوانم.)
بهرحالت٬ از شنيدن آواز شکسته محسن نامجو و ديدن کلیپ آن بسيار لذت می برم. خصوصا که ياد پياده رويی های شبانه و تنها در کوچه های تهران افتادم. يادش بخير.
توضيح اينکه سعی کردم تا خود کلیپ را از you tube در اينجا بگذارم اما گويی ميان آن سايت با پرشين بلاگ زياد خوب نيست. نمی دانم آيا کسی راه ديگری هم سراغ دارد يا نه؟
بهر حال باقی هم بقايت تا در آينده نزديک وقت کنم و از فيلم زيبايی که هفته پيش ديده بودم هم بنويسم.

Hiç yorum yok: