14 Ağustos 2011 Pazar




این همه رنج و اندوه در کنار تبسمها از یادآوری آن اندوه ها.
الان که فکر میکنم،میبینم ترس از دست دادنش در زمانی بود که هیچ چیزی برای بدست آوردنش نداشتم، وگذاشتم از دستم برود،و خاطرش بر تمام سلولها باقی بماند.آری او لقمه بزرگی برای من بود. آن را من انتخاب نکردم آمد در خوابم و شش ماه بعد پیدا شد. او برای من فرستاده شده بود ، اما میدانستم، در آن موقع خواب دیدن میدانستم،از دستش خواهم داد، تقصیر باز من بودم ،.........من

Hiç yorum yok: